رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

بخشنده همچون خورشید

قصه پائيز

سلام بر پائيز,سلام بر عشق،سلام بر تو  رادمهرم پائيز را دوست مي دارم يه حس عجيب يه حس پراز خوبي و خاطره و دلتنگي ، فصل مشترك من و پدرت،فصلي كه در دل من جان گرفتي و خبر بودنت ابري ترين بهانه پائيز قصه ام شد وقتي كه وجودت اشك شوق را به چشمانم آورد فصلي كه نوزاد پانزده روزه من با ولع از شيره جانم مي مكيد و اتمام اين وابستگي نيز با پائيز بود ،چشمان زيبايت در اين فصل به روي دنيا باز شد و لبخندت اولين بار در اين فصل قشنگترين خاطره زندگيم شد و هزاران خاطره خوب پائيزي ديگر ،مي بيني جان مادر تقويم عمر من فصل پائيزش هميشه پررنگ تر است اين روزها به قدري دلتنگم كه هيچ كس و هيچ چيز نمي تواند مرحمي بر دلتنگيم باشد جز بودنت ،ياد آن روز...
30 شهريور 1394

سومين سالروز ميلادت ستاره باران

روزي كه تو پا به اين دنيا گذاشتي من نيز متولد شدم سرنوشتت با سرنوشت من گره خورد,تو به این دنیا اومدي  تا هم آهنگ با هم تو مسیره زندگی حرکت کنیم ، سومين سالروز  تولد توست، چه لحظه‏ی نابیه این روز به یادموندنی ... این شعر رُ به مناسبت این روز و از صمیم قلب به تو تقدیم می‏کنم : دانه‏ای می‏روید               در دلِ پاک زمین                              می‏شود یک گل سرخ                                       &n...
18 شهريور 1394

دلنوشته اي به بهانه شهريور

مقصد جايي  نامعلوم در پشت پرچينهاي خيال تو و من مسافري كه توشه راهم دستهاي كوچك و مهربان تو است از حياط كوچك تنهايي ام مي گذرم تا برسم به كوچه باغهاي انتظار ،هزار بار دوره مي كنم فصل به فصل تو را تا ته فصل عاشقي ،همنفس مي شوي با من،چراغ چشمهاي تو راه را نشانم ميدهد ،آري سفرنامه اي كه هرگز مرورش برايم پاياني ندارد آغازش شهريور ٩١ و پايانش انتهاي نفسهاي مادري عاشق. صدا مي زنم از اعماق وجودم ،صدا ميزنم تو را با تمام احساسم تويي كه روز ميلادت نزديك است ،تويي كه ذره اي از وجودت شعر من است  ماه شهريور آمده با صداي قدمهايش بركت آورده ،عشق آورده عشقي كه خدا باروحش برايم آورده افتخاريست كنار تو بودن و براي تو نوشتن ،دفترم...
2 شهريور 1394
1